جدول جو
جدول جو

معنی کبک مثال - جستجوی لغت در جدول جو

کبک مثال
(کَ مِ)
مانند کبک. چون کبک:
بر سر سبزه باغ رخ من کبک مثال
زار نالید که کبکان سرایید همه.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی مثال
تصویر بی مثال
بی مانند، بی نظیر
فرهنگ فارسی عمید
(مِ)
مرکّب از: بی + مثال ’عربی’، بی مانند. (بهار عجم) (آنندراج)، بی نظیر. بی مشابهت و نابرابر. (ناظم الاطباء)، بی شبه. بی مانند. بی عدیل. بی مثیل: ماه طلوع از مشرق جمال بی مثال او کردی. (سندبادنامه ص 149)،
خدایست آنکه ذات بی مثالش
نگردد هرگز از حالی به حالی.
سعدی.
خوشا شیراز و وضع بی مثالش
خداوندا نگه دار از زوالش.
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی مثال
تصویر بی مثال
بی مانند، بینظیر
فرهنگ لغت هوشیار
بی همتا، بی نظیر
دیکشنری اردو به فارسی